یزدفردا: اگر این حرکاتِ نمک‌فشانانه صدا و سیما، تصادفی و سالی یکی‌دوبار بود، قابل تحمل می‌نمود؛ لیک زمانی که تبدیل به رویّه می‌شود، دیگر سرکنگبینشان صفرا می‌زاید و روغن بادامشان خشکی می‌آورَد.

محمدعلی فیاض‌بخش: بچگی ما یک برند نمک بود که در آگهی بازرگانی‌اش در تلویزیون آن زمان، با ترنّم می‌خواندند: «نمکِ….(فلان) چه کرده! همه رو نمک‌گیر کرده»! به همین یخی و بی‌نمکی.

نمی‌دانم آیا آن برند هنوز نمک می‌تراشد و می‌پاشد یا نه؛ اما خب؛ ما بچه‌ها در بازی‌های نشستنی دور هم گاهی این نمکین ارجوزه(!) را هم‌خوانی می‌کردیم.

حوالی دوسه‌شب پیش قطعه‌ای دیدم از یکی از این نمک‌فشانی‌های سیمایی، که نزدیک بود در «افق» محو شوم؛ نه از فرط شوری؛ بل شومی و مسخرگی؛ زمانی که ظاهراً بی‌خبرِ مهمان برنامه، صندوقچه‌ی هدیه‌اش را می‌گشایند با کادوی کفَن و اعلامیه‌ی ترحیم مصوّرش. میهمان، جاخوردگی و دلزدگی‌اش را از این حرکت تلخ و بدنمک پنهان نکرد و فی‌المجلس اندر حال مجری-که گویا سخت مشعوف اجرای دیکته‌شده‌اش بود- کوبید و جان به در برد…. و اما ماندم در این‌همه نزاکت‌ مهمان‌داری و رسالت هشیارکردن خلایق به آخرت‌اندیشی، که انصافاً از شبکه‌شبکه‌ی سیمای پُربودجه و «مالیات‌بَر!» نثار راهیان بهشت می‌شود و مانع از انباشتِ مردمان در دوزخ.

اگر این حرکاتِ نمک‌فشانانه، تصادفی و سالی یکی‌دوبار بود، قابل تحمل می‌نمود؛ لیک زمانی که تبدیل به رویّه می‌شود، دیگر سرکنگبینشان صفرا می‌زاید و روغن بادامشان خشکی می‌آورَد.

سابق‌الایام در همین سیما، بیش و کم می‌دیدیم که مجریان، هم از سوادی نسبی در روخوانی پارسی برخوردار بودند و هم در رشته‌ای کارشناسی می‌دانستند؛ گرچه امروز اغلب مجریان، پیشوند «کارشناس» را همراه با واژه‌ی «مجری» یدک می‌کشند و البته که چنگی به دل نمی‌زنند. ناگفته نماناد که پشت صحنه‌ی مجریان نیز گاه به جای نواختن چنگ و ارغنون، سازها را ناساز کوک می‌کنند؛ این‌همه آخرت‌اندیشی برای خلق‌الله روی پل دنیازدگی!

شما در ماجرای فوق، فقط تصور کنید لحظه‌ی مشاهده‌ی این صحنه را توسط همسر و فرزندان و خانواده‌ی آن میهمان؛ اگر نمکی و لطفی و خلاقیتی در آن دیدید؛ بنده دیگر حرفی ندارم.

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا